سیناسینا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

ما و سینامون

ش.... ز ....2

  این تریپو داشته باشین!! (اومده پیشم میگه مامان ببین اینو گیرش انداختم)   -چند روز پیشا وقتی خواب بود منو باباش شروع کردیم صحبت کردن ازش...وقتی بیدار شد بهش گفتم سیناااا منو بابا پشت سرت حرف زدیم یه حرف بد هم گفتیم ...میبخشی مامانو بعد خیلی جدی گفت:میبخشم  ولی خودتی !! منو باباش:   -پسر همسایمون بهش یاد داده ب ل و چ حالا هر وقت همدیگرو میبینن یا این به اون میگه ب ل و چ یا اون به این یه بار که داشتیم میبردیمش پارک تا پسررو دیده شروع کرده...خودت ب ل و چ بابات ب ل و چ    ... مامانت ب ... ماشینت ب ل و چ!! منو باباش: ...
31 ارديبهشت 1392

ش.... ز ....1

  سینااااااااااا کجاییییییییییییییییییی؟؟ من اینجام کجایی؟؟من نمیبینمت!! صدای ذوق کردنش میاد ولی دیگه هر چی صداش میزنم جواب نمیده تا پیداش نکنم یادیر پیداش کنم...قبلنا وقتی میرفت تو این سبد وصداش میکردم فوری میگفت من تو سبد کفشدوزکیم !!کم کم داره قانون بازیه قایم باشکو یاد میگیره من:سینا ,قلبم صدای چی میده؟؟ سینا:واستا ببینم... (گوششو گذاشته رو قلبم) صدای توپ توپ! من:شکمم چی؟؟ سینا: (گوششو گذاشت رو شکمم) صدای قور قور و میخنده! من:قلب خودت چی؟؟ سینا: (دستشو گذاشته رو قلبش) صدا نمیده! من:       دیروز اومده میگه ... مامان چرا فنرشو روشن کردی؟؟   فنر چیو مامان؟! &nb...
29 ارديبهشت 1392

32 ماهگی

  همه چی یه هویی تغییر کرد...یه ماهه شاید کمتر...لبخندات ,غش غش کردنات خیلی بیشتر شده و جایگزین خیلی از گریه هات و غر غر کردنات   بازی باهات مثل قبلترها شیرینه ولی لذت و مزش متفاوت تر از قبله!! جمله بازی میکنیم ...من میگم سینا شلوار شما میگی دارد من:سینا بستنی     سینا :میخورد من:بابا مسجد        سینا:میرود   و... یا اسم وسیله رو میگم و هر کی تو خونه وسیله مال اون باشه میگی من:توپ      سینا :من توپ دارم   من:قابلمه  سینا:مامان قابلمه دارد من:قرآن    سینا:من قرآن دارم ...شما قرآن داری...بابا قرآن دارد و...   ...
21 ارديبهشت 1392

مامان جون...مادر جون روزتون مبارک

بهشت در دستان مادرم بود... مادرم آن را زمین گذاشت تا مرا در آغوش بگیرد ...  اکنون می گویند بهشت زیر پای مادرم است... بهشت زیر پای مادرم است... مادرم خودش بهشت است...     خدایا بالاتر از بهشت هم داری؟؟؟ برای زیر پای مادرم میخواهم!!!       چه قدر دوست داشتم روز مادر پیش مامانم و خالم باشم روزتون مبارک مامانام  دلم از نبودن پیششون گرفته بود ولی خنده های اینجوری سینامون دلمو شاد کرد...مادر فدات پسرکم     روز همگیه مامان ها مبارک       ...
10 ارديبهشت 1392
1